به گزارش مشرق، تا چند سال گذشته، دروغپراکنی بیشتر به عنوان یک تاکتیک ژئوپلیتیک استفاده میشد. در طول جنگ سرد و تا انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا، بیشتر توجهها بر دروغپراکنی و بهویژه انگیزهها و تاکتیکهای دولتهای خارجی متمرکز بود؛ اینک اما به نظر میرسد که دروغپراکنی و ارائه اطلاعات نادرست همچون سلولهای سرطانی در همه بخشها گسترش یافته و در حال حاضر به عنوان عامل آسیب به انتخابات و دامنزدن به درگیریها شناخته میشود.
«چگونه مردم را از غرق شدن در دریای اطلاعات نادرست نجات دهیم؟» پرسشی بود که تارنمای مجله «اسلیت*» مطرح و تلاش کرد تا به آن پاسخ گوید که در ادامه خواهد آمد.
بیشتر استراتژیها برای مهار اطلاعات نادرست، بر سرکوب و محدود کردن بازیگران بدنهاد یا جلوگیری از انتشار ویروسگونه دروغ در رسانههای اجتماعی متمرکزند. هیچگاه نمیتوان دروغپراکنی را به صورت کامل از منابع حذف و از گسترش آن جلوگیری کرد.
بنیانگذاران پروژه دروغپراکنی فقط محدود به دولتها نیستند، بلکه توطئهگران، تحریککنندگان دیگران به آشوب و حامیان مالی را نیز شامل میشود. بنابراین این طیف به اندازهای پراکندهاند که نمیتوان آنان را به طور کامل حذف کرد.
همانطور که ما بهدنبال راهحلهایی برای مقابله با انتشار دروغپراکنی هستیم، باید نه تنها عرضه بلکه تقاضا را نیز در نظر بگیریم. توقف دروغپراکنی مستلزم درک دقیقتری از استفادهکنندگان این اطلاعات و چرایی آن است. استفادهکنندگان از اطلاعات را میتوان به سه دسته افراد همچون لنگرگاه و محکم، استفادهکنندگان محصور شده و مصرفکنندگان سرگردان تقسیم کرد.
افراد دسته نخست، درک دقیقی از این دارند که برای دریافت اخبار و اطلاعات مورد اعتماد به کدام یک از رسانهها، سازمانهای دولتی، متخصصان پزشکی و سایر کارشناسان مراجعه کنند. استراتژی کلیدی برای این دسته این است که با خودداری از اقداماتی که اعتماد آنان را خدشهدار میکند، آنها را در همین مسیر نگاه داریم. رسانههای خبری اصلی باید استانداردها و شهرت خود را حفظ کنند تا مشترکان سرگردان نشوند. غرق شدن در سوگیریهای سیاسی یا خطوط و روند مبهم بین اخبار و نظرها میتواند مخاطبان مشکوک را از خود دور کند.
رسانههای خبری اصلی باید استانداردها و شهرت خود را حفظ کنند تا مشترکان سرگردان نشوند. غرق شدن در سوگیریهای سیاسی یا خطوط و روند مبهم بین اخبار و نظرها میتواند مخاطبان مشکوک را از خود دور کند. کسانی که در گروه دوم قرار دارند، یعنی افرادی که از نظر اطلاعاتی محصور شدهاند و به جزیرهای دور از دسترس کشیده شدهاند که در آن اطلاعات نادرست و تئوریهای توطئه حکمفرماست. آنها میدانند که به چه چیزی اعتقاد دارند اما در مورد مسایل اساسی به موضوعهایی اشتباه اعتقاد دارند. سایتهای خبری سرکش، گروههای آنلاین و تامینکنندگان تبلیغاتی، آنها را به خود جذب کردهاند. افرادی که از نظر اطلاعاتی محصور و سرگردان شدهاند، چالش بزرگی را به وجود میآورند، زیرا در ابتدا استدلالهای مبتنی بر واقعیت را رد میکنند.
بیشتر موارد، بهترین نقطه دسترسی به کسانی که با منابع اطلاعاتی سنتی و قابل اعتماد بیگانهاند، دوستان و خانواده آنهاست. تحقیقات در مورد ریشهکنسازی این روند سرنخهایی در مورد چگونگی نجات مردم از فریب ایدئولوژیهای افراطی و باورهای بیاساس ارائه میدهد. راهکارهایی همچون راهنمایی آنها، قرار دادن آنان در معرض دیدگاهها و افراد مختلف و کمک به آنها برای دسترسی به منابع بهداشت روانی در صورت تمایل، ممکن است به نجات برخی از کسانی که در دریای طلاعات اشتباه گم شدهاند، کمک کند.
اما وزن تلاشها برای مقابله با دروغپراکنی ما، باید گروه سوم را هدف قرار دهد: کسانی که دچار سرگردانی در اطلاعات دریافتی شدهاند. این دسته غرق در دریایی از مقالهها، ویدئوها، الگوهای رفتاری و پستها شدهاند و نمیدانند که چه چیزی را باور کنند؛ چه چیزی را زیرسؤال ببرند و چه چیزی را آشکارا رد کنند. آنها بهحدی در مورد اشتباهها، قضاوتهای نادرست و سوگیریها در منابع خبری شنیدهاند که دچار تردید دائمی هستند.
این دسته، اطلاعات متناقض را دریافت میکنند و فاقد معیارهایی برای شناخت درست از نادرست هستند. افراد سرگردان هیچ گرایش سیاسی یا ایدئولوژی واحدی ندارند. برای این دسته، تلاشها باید به سمت هدایت آنان برای پیوستن به گروه نخست متمرکز شود.
سه عنصر در این مسیر ضروری است: آموزش، ایجاد دسترسی بیشتر به منابع خبری مورد اعتماد و تاکید مناسب بر جوامع هدف.
معلمان، مدارس و سیاستگذاران به تدریج متوجه ضرورت ارائه آموزش سواد رسانهای شدهاند؛ آموزشی که میتواند دانشآموزان را برای تمایز بین منابع اطلاعاتی درست و نادرست راهنمایی کند. جوانان زمان زیادی را با گوشی همراه خود میگذرانند؛ موضوعی که باعث شده این گروه در معرض سیل اخبار، اطلاعات و ویدئوهایی قرار گیرند که به آنها آموزش داده نشده چگونه این اطلاعات را تجزیه و تحلیل کنند.
۱۴ ایالت ایالات متحده از اوایل سال ۲۰۲۰، قوانینی را تصویب کرده بودند که بر ضرورت آموزش سواد رسانهای در کلاسهای درسی تاکید میکرد. ایالاتمتحده اکنون به عنوان عنصر اصلی آموزش قرن ۲۱، نیاز به گنجاندن آموزش سواد رسانهای در همه مدارس ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان دارد.
جوانان زمان زیادی را با گوشی همراه خود میگذرانند؛ موضوعی که باعث شده این گروه در معرض سیل اخبار، اطلاعات و ویدئوهایی قرار گیرند که به آنها آموزش داده نشده چگونه این اطلاعات را تجزیه و تحلیل کنند. دومین عنصر حیاتی، افزایش دسترسی به منابع اطلاعاتی قابل اعتماد بوده که مهمترین آنها اخبار محلی است.
صنعت اخبار محلی بهدلیل کاهش درآمدهای تبلیغاتی و ادغام، ویران شده است. اطلاعات نادرست آنلاین برای پر کردن این خلا وارد میدان شده؛ هیچ راهحل واحدی برای احیای صنعت اخبار محلی وجود ندارد اما استفاده از مدلهای جدید کسبوکار، دخالتهای بشردوستانه و حمایتهای دولت همگی برای زنده کردن آن حیاتی هستند.
اما پول همه چیز را حل نمیکند. کاهش اخبار محلی تا حدی بهدلیل کاهش حمایت جوامعی است که معتقدند رسانههای آنها به اندازه کافی به آنها خدمات نمیدهند. برای بازگرداندن خوانندگان و تاثیرگذاری، رسانههای خبری محلی باید بیشتر با جمعیت در حال تغییر ارتباط بگیرند و اطمینان حاصل کنند که منابع جدید در جاهایی سرمایهگذاری میشوند که ارتباط و اعتبار آنها را در جامعه افزایش میدهد.
سومین عنصر کلیدی، تشخیص این موضوع است که دسته سوم دچار سرگردانی اطلاعاتی شدهاند. ارائهکنندگان اطلاعات نادرست، جمعیتها و جوامع خاصی را به دلایل خاصی هدف قرار میدهند: ممکن است سعی دارند رایدهندگان آمریکایی ونزوئلایی در فلوریدا را به سمتی سوق دهند که تصور کنند «جو بایدن» یک کمونیست است یا سیاهپوستان آمریکایی را از رای دادن منصرف کنند.
تلاشهای دفاعی در برابر اطلاعات نادرست نیاز به هدف قرار دادن جوامع خاص، شناسایی روشهای مناسب برای کمک به کشف دروغها و راهنمایی شهروندان به سمت منابع قابل اعتماد دارد.
مسیرهای انتقال اطلاعات در جوامع خاص ممکن است رسانههای جریان اصلی را دور بزند و بیشتر به ارتباطات اجتماعی و خانوادگی، وب سایتها و رسانههای خبری فرامحلی یا قومی یا سازمان های مذهبی و مدنی متکی باشد. ضروری است که مربیان با سازمانهایی همکاری کنند که از آسیبپذیرترین جوامع برخوردار بوده و اطمینان یابند دخالتهای آنان از نظر فرهنگی مناسب است.
محققان و سیاستگذاران باید توجه بیشتری به جریان دروغپراکنی خارجی از طریق پلتفرمهای چت خصوصی مانند «ویچت» و «واتساپ» داشتهباشند که امکان بررسی و کنترل واقعیت را ندارد و در معرض دید عموم نیست.
هیچ راهحل راحتی برای رفع اختلالهای حوزه اطلاعات و خبر وجود ندارد. برای بهبود این وضعیت به تحقیقهای بیشتری در مورد هر دسته از استفادهکنندگان اطلاعات و شیوه دسترسی به آنها نیاز داریم. تغییر رفتارها باید با درک این موضوع آغاز شود که استفادهکنندگان اطلاعات چه کسانی هستند و چگونه در دریای متلاطم گفتمان عمومی ما حرکت میکنند.